بهتون ، موزیسین ناشنوا

همیشه افراد یا کسانی هستند که تاریخ یا فرهنگ یک ملت را عوض کنند.در هنر از این نوع افراد زیاد پیدا میشود کسانی که با یک اثر یا قطعه هنری اسم خودشونو در تاریخ جاودانه کردند. چه آهنگ سازانی که با همین قطعات  در طول تاریخ کنسرت داده اند و همیشه افتخار کردند. یکی از افرادی که در تاریخ هنر اسمش جاودانه است بهتون است که در ادامه با بخشی از زندگی او آشنا می شوید.

او یک پیانیست و همچنین و آهنگساز 9 سمفونی ، کنسرتو برای پیانو ، سونات های پیانو و کوارتت های زهی تبدیل شد. آثار او بین دوره سبک کلاسیک ، که توسط ولفگانگ آمادئوس موتزارت و جوزف هایدن مشخص می شود و دوره سبک رمانتیک به رهبری فردریک شوپن و فرانتس لیست ، را شامل می شود و واژگان جدیدی از انسان گرایی و روشنگری در موسیقی ایجاد می کند.



اندکی درباره بتهوون:

 

در اولین بازدید از وین، بتهون 17 ساله برای موزارت اجرا داشت:

موتزارت ، که آن زمان بزرگترین آهنگساز وین بود ، عموماً تحت تأثیر سایر موسیقیدانان قرار نگرفت ، زیرا در استعدادها و موفقیت ها بسیار جلوتر از همتایان خود بود. هیچ کس واقعاً نمی داند در رسیتال چه اتفاقی افتاده است ، اما ظاهراً موتزارت از اتاق بیرون رفته و گفته: "چشمت به او باشد - روزی او به دنیا چیزی می دهد که حرفی برای گفتن درباره اش داشته باشند.

 

اجراهای بداهه نوازی بتهون:

 

یوهان باپتیست کرامر ، یکی از آهنگساز معاصر بتهوون ، به شاگردان خود می گوید که اگر بداهه نوازی بتهوون را نشنیده اید ، بداهه نشنیده اید.

 

بتهوون از هایدن آموخته است:

 

بتهوون پس از مهاجرت به وین در اوایل 20 سالگی ، از جوزف هایدن ، پدر سمفونی درس می گرفته است.

 

پیشتازی قطعات پیانو:

 

پیشینیان بتهوون برای ساز هارپسیکورد آهنگسازی کرده بودند ، اما بتهوون تصمیم گرفت تلاش خود را بر روی پیانو متمرکز کند ، سازی که تا آن زمان هیچکس قطعه جامعی برای آن ننوشته بود.

 

شیلر شعرهایی برای سمفونی نهم بتهوون ارائه کرد:

 

شیلر ، فیلسوف برجسته آلمانی ، شعر An die Freude (قصیده شادی) را در سال 1786 منتشر کرد. بتهوون این شعر را برای اوج باشکوه سمفونی شماره 9 خود در D Minor ، که اولین بار در سال 1824 اجرا شد ، اقتباس کرد.

 

او مشهورترین آثار خود را پس از ناشنوایی ساخت:

 

در نتیجه کاهش شنوایی ، بتهوون از کارگردانی و اجرا منصرف شد تا بر آهنگسازی خود تمرکز کند. قطعاتی که امروزه بسیار مشهور شده اند، او پس از ناشنوایی ساخت.

 

خلاقیتهای بتهوون در ساخت و اجرای قطعات موسیقی:

Archduke Trio

این آخرین قطعه ای بود که بتهوون به دلیل بدتر شدن ناشنوایی در ملاء عام اجرا و آن را به بزرگترین حامی خود تقدیم کرد. اولین حرکت شادی آور را دارند ، اما حرکت آرام یکی از دوست داشتنی ترین آنها است.

 

کنسرتوی سه گانه

این را شاید بتوان یکی از دو قطعه بتهوون دانست که مورد غفلت قرار گرفته است. او آن را برای دوستان خود نوشت ، بنابراین قسمت پیانو - که توسط ارک دوک رودولف اجرا می شود - پیچیده نیست ولی ویولن سل دارای سخت ترین قسمت است ، زیرا توسط یک حرفه ای اجرا می شود. موومان آهسته زیبایی عمیقی به آن بخشیده.

 

کُر فانتازیا (Choral Fantasia)

 

این کار بتهون نیز مانند کنسرتوی سه گانه - نادیده گرفته می شود. این قطعه با اجرای انفرادی پیانو شروع می شود ، سپس ارکستر وارد می شود ، سپس گروه کر و تکنوازها. در اولین اجرای این اثر، بتهوون خودش برای آن بداهه نوازی کرد.

سونات ویولن کرویتزر (Kreutzer Violin Sonata)

آغازی برای ویولن انفرادی با دوبار توقف در هر چهار سیم. این اثر طولانی ترین و پیچیده ترین سونات از 10 سونات ویولن بتهوون است که به عنوان قله سوناتهای ویولن در نظر گرفته می شود. در اولین اجرا، بتهوون پیانو می نواخت و ویولن نواز جورج بریج تاور این قطعه را بدون مطالعه قبلی اجرا کرد، زیرا بتهوون آن را دقیقاً شب قبل به پایان رسانده بود.

 

کنسرتوی ویولن

بتهوون تنها یک کنسرتو برای ویولن نوشت. آغاز آن با چهار ضربه نرم روی تمپانی است که درست در همان ابتدا صدای جدیدی ایجاد می کند. موومان آهسته یکی از زیباترین قسمت ها در رپرتوار است. برامز کنسرتوی ویولن خود را کاملاً از روی این کنسرتو الگوبرداری کرد.

 

گام بعدی:

شما درباره این موسیقیدان بزرگ و خلاقیت او چه چیزهایی می دانید؟ اجرای کدامیک از قطعاتی که او ساخته را دیده یا حتی خودتان اجرا کرده اید؟ و اگر به فکر این افتاده اید که یادگیری پیانو را آغاز کنید، پیشنهاد می کنیم همین حالا با ماژورین همراه شوید. "ماژورین، کمکت می کنه!


سازهای عجیب

همیشه کار در هنر بسیار جذابیت دارد به طوری که همیشه دنبال خلق و ساختن است. در موسیقی هم خیلی از افراد یا به خاطر صدا یا نواختن یا ساختن ساز ها  بسیار مورد توجه قرار گرفته اند و به خاطر خلاقیت شان مورد توجه قرار گرفته اند و باعث دیده شدن در جامعه و فرهنگ شده اند و اسمشان در تاریخ و موسیقی آن کشور ماندگار شده است.

در اینجا به تعدادی از سازهای عجیب و غریب می پردازیم. به نظر شما در ساخت کدام ساز خلاقیت و تفکر بیشتری بکار رفته است؟

 

ارگ بزرگ استالاک پایپ (The Great Stalacpipe Organ)

 

این ارگ که در یک غار زیرزمینی در ویرجینیا واقع شده، در سال 1956 توسط لِلاند اسپرینکل ابداع شد. این ساز با ضربه زدن به استالاکتیت های قدیمی توسط چکش لاستیکی کار می کند. همه اینها به یک کنسول متصل می شوند که شبیه یک ارگ سنتی است. یکی از اتفاقاتی که در مورد ابداع این ساز می گویند اینست که اسپرینکل این ایده را زمانی به دست آورد که پسرش سرش را به یکی از استالاکتیت ها زد و صدایی مانند همهمه در غار ایجاد کرد.

 

The Great Stalacpipe Organ

یخ های آهنگین (Musical ice)

 

ترج آیسانگست یک درامر و آهنگساز نروژی است. وی با استفاده از یخ های دریاچه های یخ زده، سازهای موسیقی ابداع می کند. ترومپت یخی او صدایی مانند شیپور جنگ را دارد.

لزوماً اینطور نیست که هر قطعه یخ برای این منظور کارایی داشته باشد و  فقط یخ هایی با ساختار میکروسکوپی مناسب، صدایی زیبا ایجاد می کند.

 

Musical ice

 

اتاقک بادی  صوتی آئولوس (Aeolus Acoustic Wind Pavilion)

 

این ساز، یک ساز 10 تنی است که توسط لوک جرام خلق شده است. سیم های بلند از تیرها تا یک قوس فلزی بزرگ کشیده می شوند. هر سیم در باد ارتعاش ایجاد می کند. سپس صدا توسط لوله ها تقویت می شود. در نتیجه صدایی وهم آور و تپنده ایجاد می کند و حجم باد است که تعیین می کند حجم صدای ساز چقدر باشد.

 

Aeolus Acoustic Wind Pavilion

 

درخت آواز خوان زنگ دار (The Singing Ringing Tree)

 

 این مجسمه به ارتفاع 3 متر در ارتفاعات بالای برنلی و بر روی مورهای پنین قرار دارد. این ساز از بادهای غالب غربی که در انتهای لوله ها می وزد استفاده می کند تا صداهایی نامتعارف و دلخراش را در کنار منظره  Crown Point  ایجاد کند. این سازه در سال 2006 توسط معماران مایک تونکین و آنا لیو طراحی شده است.

 

The Singing Ringing Tree

 

ارگ دریایی (Sea Organ)

 

این پروژه جسورانه و بلند پروازانه سعی داشت با استفاده از ساحل بازسازی شده در زادار- کرواسی به عنوان یک ارگ فوق العاده، خود دریا را به یک نوازنده تبدیل کند. لوله های زیر تفرجگاه هنگام برخورد امواج دریا با آنها، واکنش نشان می دهند و صداهایی هماهنگ ایجاد می کنند که موجب استقبال گردشگران از آنجا شده است.

 

Sea Organ

ویولن سل شیپوری (Cello Horn)

 

نامی که خودش، ساز را معرفی میکند. این سازِ ترکیبی، صفحاتی از مجله Popular Science Monthly  را در سال 1936 به خود اختصاص داد. صدایی که با خم شدن سیم ها ایجاد می شد به جای یک بدنه چوبی سنتی، از یک شیپور برنجی خارج می شد و گویی صدایی در بین تار و برنج تولید می کرد.

 

Cello Horn

 

فلوت هایپر باس (Hyperbass Flute)

 

این ساز بزرگترین عضو خانواده فلوت است که بیش از 15 متر لوله دارد. این یک ساز نسبتاً جدید است و طبق گزارشات اولیه، صدای آن از آنجا که کمی مانند غرش است، در حال بررسی و اصلاح است.

 

Hyperbass Flute

 

پهپاد هورنوکوپی (Hornucopian dronepipe)

 

این یک ابزار چاپ سه بعدی است که توسط استودیو MONAD ، اریک گلمبرگ و ورونیکا زاکربرگ همراه با اسکات اف هال (نوازنده) طراحی شده است.

Hornucopian dronepipe

 

Octobass

 

این سازه در سال 1850 توسط طرفدار سازهای زهی عظیم  Jean-Baptiste Vuillaume ساخته شد. این یک کنترباس با صدای بلند است که 3.48 متر ارتفاع دارد. در این دستگاه،  نواختن با دست بسیار سخت است و پدالهای پایی روی آن تعبیه شده تا این کار را ممکن سازد. و شباهتی به سازهای خانواده ی ویولن دارد

 

Octobass

 

Sharpsichord

 

هنری داگ یکی از جالب ترین عناوین شغلی تاریخ را دارد - مجسمه ساز صدا. داگ در نقش شگفت انگیز خود به عنوان مجسمه ساز صدا ، ساز مشابهی با صدای عجیب به نام Sharpsichord را ابداع کرد. این در واقع یک چنگ سنجاق دار بزرگ است که شامل 11 سیلندر است و سنجاق ها هنگام چرخش به سیم های داخلی برخورد می کنند و تولید نوا می کنند.

 

Sharpsichord

سخن پایانی:

 

هر چیزی در این دنیا وظیفه و هدفی دارد. آیا تا به حال به این فکر کرده اید که وظیفه موسیقی چیست؟

فکر می کنید کدام ساز کاربردی تر است؟ و از این میان کدام ساز بهتر به آن چیزی که شما از ساز انتظار دارید، می پردازد؟

 

 


گران قیمت ترین سازهای دنیا

موسیقی از زمان پیدایش باعث ایجاد حال خوب بین مردم میشود از زمانی که ساز ها پیشرفته تر شده اند عشق و علاقه بین مردم افزایش پیدا کرده است و زندگی مردم را تحت تاثیر گذاشته . در سال های اخیر فیلم هایی ساخته شده است که مردم را عاشق فراگیری سازها و موسیقی کره است. ما در این مقاله سعی میکنیم که در مورد بعضی از سازهایی که توسط نوازندگان معروف نواخته شده است توضیح دهیم .

ویولن Vieuxtemps Guarneri

 

به قیمت 16 میلیون دلار فروخته شده است.

این ساز اکنون با قیمت تقریبی 16 میلیون دلار گران‌ترین ویولن جهان است. صاحب جدیدش آن ساز را به ویلونیستی به نام "آن آکیکو مِیِرز" داد و تصمیم داشت تا پایان عمر آن را پس نگیرد.

پس از اینکه در قرن نوزدهم ویولونیست بلژیکی به نام Henri Vieuxtemps مالک این ساز شد، نام آن نوازنده به این ساز هم تعلق گرفت.

Yehudi Menuhin و Pinchas Zukerman دو نفر دیگر از نوازندگانی بودند که از این ساز استفاده کرده‌اند.

 

ویولن سل Paganini Stradivarius

 

به قیمت 6 میلیون دلار فروخته شده است.

آنتونیو استرادیواری، سازنده ایتالیایی معروف سازهای زهی است. این ویولن سل زمانی متعلق به پاگانینی بود و پس از آن نیز برنارد گرین ‌هاوس مالک آن شد. پس از مرگ وی، خانواده گرین ‌هاوس تصمیم گرفتند آن را بفروشند، و گفته شد که می‌خواستند این ساز به نوازنده‌ای که استحقاق آن را دارد، برسد. خریدار یک "حامی هنر از مونترال" بود که ویولن سل را به استفان تترو که نوازنده‌ای جوان بود، قرض داد.

*Stradivarius به سازهایی گفته می شود که توسط استرادیواری یا شاگردان او ساخته شده اند.

 

پیانوی کریستال هاینتزمن

 

به قیمت 3.2 میلیون دلار فروخته شده است.

این ساز در مراسم افتتاحیه بازی‌های المپیک 2008 پکن استفاده و به مخاطبان جهانی معرفی شد.

این ساز توسط Heintzman Pianos که سازنده کانادایی پیانو است، طراحی شده و پس از تنها اجرای خود در یک حراج فروخته شد.

 

1

Asia Fender Stratocaster

 

به قیمت 2.7 میلیون دلار فروخته شده است.

در سال 2004 با عنوان جمع آوری کمک برای به سونامی اقیانوس هند عده ای از هنرمندان نام خود را روی این گیتار امضا کردند. این ساز در یک حراجی به قیمت 2.7 میلیون دلار فروخته شد.

 

2

فلوت وِرن پاول

 

به قیمت 187،000 پوند فروخته شده است.

در سال 1986، این فلوت در حراجی به قیمت 187،000 دلار فروخته شد. گرچه این ساز نسبت به خیلی از سازهای دیگر با قیمت کمتری فروخته شده ولی هنوز هم گران‌ترین فلوت در جهان است.

 

3

ساکسوفون Grafton Alto متعلق به چارلی پارکر

 

به قیمت ۹۳.500 پوند فروخته شده است.

ساکسوفون آلتوی گرافتون، ساکسوفون پلاستیکی آکریلیک بود که در اواخر دهه 1940 توسط هکتور ساماراگا طراحی شد. تولید تجاری آن در سال 1950 با قیمت فروش فقط 55 پوند – به میزان نصف هزینه یک ساکسوفون برنجی معمولی در آن زمان - آغاز شد.

مهمترین نوازنده Grafton، نوازنده ای به نام چارلی پارکر بود.

گفته شده که یک نماینده فروش گرافتون از پارکر خواسته است که از سازهای آنها را برای یک برنامه ضبط شده در تورنتو در سال 1953 استفاده کند. پارکر در برنامه جاز در سالن ماسی از این ساز استفاده کرده است.

پس از پارکر این ساز در حراج دیگری با قیمت 93،500 پوند فروخته شده. خریدار آن موزه جاز آمریکا بود، واقع در شهر زادگاه پارکر، کانزاس سیتی، میسوری، جایی که هنوز ساکسیفون افسانه ای در آن نمایش داده می شود.

 

4

سخن پایانی:

 

بله! تنها یکی از عوامل قیمت بالای فروش این سازها این بوده که از جنس مرغوب تولید شده اند و اینکه لزوماً قیمت ساز نشان دهنده ارزش بالاتر آن نیست. عوامل دیگر در ارزش ساز " اشخاص" هستند. اینکه اولین نوازنده آن ساز چه کسی بوده یا آخرین بار توسط کدام نوازنده محبوب نواخته شده است. کدام سازنده آن را طراحی کرده و ساخته است. در کدام فیلم از آن ساز استفاده شده و ...

به نظر شما چه نامهای دیگری در افزایش قیمت ساز تاثیر دارند؟


ده عکسی که" غم" را به ثبت رساندند

عکس های غم انگیز
 


علاقه مندان به هنر عکاسی می دانند که این هنر در تاثیرگذاری حرف اول را بین تمامی هنرها از جمله موسیقی،سینما، و... میزند . و نکته ای که این هنر را متمایز میسازد،مختصر بودن و در عین حال عمیق بودن آن است.

عکاسان بزرگ به ما ثابت کردند که عکاسی یکی از پیچیده ترین هنرها و فراتر از مفهوم شاتر زدن هست.

و ما تلاش کردیم در این مقاله عکس هایی را به نمایش بگذاریم که احساس تفکر را در ما زنده میکند.

 

 

 

در این عکس دو مرگ در دو طرف لنز دوربین اتفاق افتاده است.

نخست، مرگ کودک سودانی‌ست که بخاطر گرسنگی و سوءتغذیه  جان می‌سپارد و لاشخوری در انتظار مرگ اوست.

اما مرگ دوم ،مرگ عکاس است!

بعد از اینکه "کوین کارتر"(عکاس این اثر) این عکس را به نیویورک تایمز فروخت و نیویورک تایمز هم آن را منتشر کرد، بسیاری از خوانندگان، جویای سرنوشت دختر بچه‌ی داخل عکس شدند. کارتر بعدها اعلام کرد که بعد از گرفتن این عکس پرنده را از نزدیکی دختر دور کرده است و مطمئن شده که او در امان است. مدتی بعد و پس از دریافت جایزه پولیتزر اما کارتر اقدام به خودکشی کرد. دختر بچه‌ی داخل عکس نیز در سن ۱۴ سالگی و بر اثر تب مالاریا از دنیا رفت.

 

 

 

 

 
 گروهبان آمریکایی داخل عکس پس از سوار شدن به هلیکوپتر حاوی مجروحان و کشته شدگان آمریکایی، متوجه می‌شود که کیسه‌ی کنار دستش جسد بهترین دوستش را در خود دارد که به اشتباه و توسط نیروهای خودی به قتل رسیده. در این تصویر عکاس سوگواری این گروهبان را ثبت کرده است.

این خاصیت جنگ است، یک روز ممکن است بهترین دوستت را بکشی و یک روز دیگر کسی را که شاید در آینده میتوانست بهترین دوست ، معشوقه و یا همدمت شود.

 

 

 

 
برخورد سرانگشتان سربازی که مدت هاست جز تفنگ و نارنجک لمس نکرده است با کلاویه های یک پیانو چقدر میتواند غریبانه باشد؟؟

این عکس یک سرباز روسی در سال 1994 در چچن است که در میان ویرانی های ناشی از جنگ به  یک پیانو سالم برمیخورد و شروع به نواختنش میکند.

خیلی ها این عکس را اینگونه نقد میکنند که:  "تنها هنر است که جاوید مانده و می‌تواند جهان را پر از صلح کند"

 

 

 

 

فراوانی هر پدیده ای باعث عادی شدنش میشود و چقدر تلخ است که مرگ عادی شود.

آنقدر عادی  که وقتی کودکی از گرسنگی میمیرد، جز مادرش هیچکس به خاکسپاریش نمیرود.

و چنان درسکوت میمیرد که مرگش هیچ جنبنده ای را از خواب بیدار نمیکند.

 

 

 

 
این کودک فلسطینی خودش هم میداند تفنگ اسباب بازیش به هیچ احدالناسی آسیبی نمی‌رساند، اما چنان مصمم آن را بالا گرفته است که نمیدانم به کودک بودنش شک کنم یا اسباب بازی بودن تفنگش .

خاورمیانه کودکی را چونان میکشد که طناب، اعدامی را…

 

 

 

 
انگار سرش را روی دریا گذاشته و خوابیده است که ای کاش اینطور بود،”آلان کردی” سه ساله  به همراه خانواده اش  یکی از  آوارگان جنگ سوریه بودند ،که به امید یک زندگی بهتر و بدون جنگ قصد سفر به کانادا از طریق جزیره کوس در یونان را کردند ،اما در حین سفر آلان، برادر ۵ ساله‌اش (گالیپ) و مادرش غرق میشوند و تنها پدر خانواده زنده می‌ماند. و یک عکاس ترک این قاب را به ثبت  می‌رساند

 

 

 

 
او هم حق داشت بخاطر خراب شدن عروسک هایش گریه کند

او هم حق داشت که مادرش روی سرش دست بکشد و موهایش را شانه کند

اما چه کند که قربانی خشکسالیست

و باید بخاطر غذا اشک بریزد

و مادر گرسنه‌اش جوری دستش را بر سرش بکشید که گویی دارد داغ دیده ای را تسکین می دهد.

 

 

 
نمی داند باید شاد باشد که از دست داعش فرار کرده است،

یا غمگین باشد بخاطر مرگ خانواده اش،

یا بترسد از گذشته اش که زخم التیام ناپذیر روحش است، و آینده ای که خاورمیانه بی شک مجروحش خواهد کرد.

اصلا همین ندانستن هایش است که از سباء دختربچه ی جنگ زده "مونالیزای قرن" را ساخت ، و قلموی داوینچی جایش را به دوربین "علی الفهداوی" داد، و این شاهکار عکاسی آفریده شد.

 

 

 

 

 

 "تسلیما اختر" با گرفتن این عکس توانست  بی پناهی کارگران بنگلادشی را که در بیگارخانه های مد و لباس شب و روز کار میکنند و حتی ایمنی محل کارشان تامین نمیشود را به جهان نشان دهد، و شرایط بهتری را برای این کارگرها فراهم کند.

این زوج جوان در یکی از همین  بیگارخانه ها کار میکردند که در آغوش یکدیگر اینگونه محکوم به مرگ شدند .

 




 
دوروتا لنگ" این عکس را در سال 1936 از زنی گرفت که شوهرش در اثر سل جان خود را از دست داد،و این زن 35 ساله با ۶ کودک  خود تنها مانده بود.بی شک فقط هنر عکاسی میتوانست نگاه درمانده ی زن را ثبت کند"